محبت

دین همان محبت است و محبت همان دین (دین+محبت= رسیدن بخدا)
  • تماس  
  • ورود 

اگر خدا ما را آفریده پس باید هر چه نیاز داریم به ما بدهد، چه نیازی به دعا و التماس است؟

29 تیر 1399 توسط راحله نيكدل

​اگر خدا ما را آفریده پس باید هر چه نیاز داریم به ما بدهد، چه نیازی به دعا و التماس است؟

ما نیز با شما همراهیم و معقتدیم که خدا باید هر چه نیاز داریم بدهد و البته داده است. این دعا را با تحلیلی از نیازهای انسان و نظری به جایگاه دعا در آموزه‌های اسلام به سامان می‌نشانیم.

نیازهای هر موجود را می‌توان در یک تقسیم‌بندی ابتدایی، به دو بخش تقسیم کرد. یکی نیازهایی که خود آن موجود توان برآورده کردن آن را دارد، و دیگری نیازهایی که چنین نیستند. و خود موجود نمی‌تواند آنها را تأمین کند.

و از آنجایی که خداوند خالقی است حکیم، عادل و قادر و صفت بخل در او راه ندارد، پس باید نظام خلقت را به گونه‌ای سامان بخشد که احتیاجات همه موجودات قابل دستیابی باشد.

انسان نیز به عنوان جزیی از مجموعه بزرگ عالم هستی، شمول قانون فوق می‌باشد. برخی از نیازهای انسان، اموری مادی و از همین گروه، برخی کاملاً به صورت سامان‌مند به او می‌رسند، به عنوان مثال کودکی که به دنیا می‌آید، چون از خود اختیار و توانایی ندارد، ‌خداوند به وسیله عوامل مختلفی، ادامه حیات او را ممکن می‌سازد، بسیاری از اعمال کودک به صورت غریزی انجام می‌پذیرد و مادر نیز به دلیل آفرینش خاص خود، تأمین بخشی از حوایج کودک را برعهده می‌گیرد. ولی همین کودک وقتی رشد کرد، دیگر کسی انتظار ندارد که خداوند بدون هیچ زحمتی تمام نیازهای او را تأمین کند، و مثلاً برای او غذای آماده تهیه کند، بلکه خود او با استفاده از نیروی جسمانی، ‌عقل و استعداد و حواس مختلف که همه ودیعه‌های الهی هستند به تأمین نیازهای خود می پردازد. یعنی خداوند متعال ساز و کارهایی را در اختیار او قرار داده است که آن‌ها با هم آدمی را در مسیر حیات به پیش می‌برد، این امکانات که در درون انسان قرار دارند، ‌امور غریزی و فطری و طبیعی نامیده می‌شوند که توضیح بیشتر آنها مجال خود را می‌طلبد.

امّا انسان، نیازهای دیگری نیز دارد که از سنخ امور مادی نیستند. همانند علم، ‌محبت، عشق، ارتقاء فکری، عقل ؟؟؟؟ و بالاخره کمال خاص انسانی.

کمال مطلق خداست، و از آن جا که آدمی برای کمال آفریده شده است،‌نسبت به آن احساس نیاز می‌کند، رسیدن به کمال نیازمند راهنمایی به سوی کمال است، که این راهنمایی از سه طریق فطرت، عقل و وحی صورت می‌گیرد. در فطرت انسان نوعی گرایش به پرستش وجود دارد و جزو عواملی است که او را به سوی کمال مطلق راهنمایی می‌کند.[1] و اگر این حس پرستش نبود، هدایت انسان، بسیار مشکل می‌شد. عقل روحی نیز هر یک به صورت ویژه‌ای در هدایت انسانی دخالت می‌کنند. آنچه از این مقدمه چندان کوتاه حاصل می‌شود، این که هیچ نیازی نیست که خداوند راه رسیدن به آن را در اختیار انسان ننهاده باشد، ولی هر نیازی به طریقی خاص قابل دستیابی است و همه به یک شکل تأمین نمی‌شوند. البته در بسیاری از موارد، اختیار و فعل خود انسان نقش اساسی را ایفا می‌کند. و تأمین نیاز به صورت غیراختیاری در مورد انسان مخصوص موارد که شماری است مثل مکانیسم‌های اجرایی گردش خون و هضم غذا و… .

حال این پرسش پیش می‌آید که اگر انسان این توانایی را دارد و خداوند نیز امکانات را در اختیار او قرار داده، پس جایگاه دعا کجاست؟

قرآن کریم، به عنوان کتاب انسان و انسان‌سازی، آدمی را در حالات مختلفی توصیف کرده است، یکی از این حالات موقعیتی است که دست آدمی از همه جا کوتاه است و هیچ امیدی به تأمین خواسته‌ها و حتی نجات جانش ندارد. در این حال روی توجه او به خدا خواهد بود. آیات 8 سوره زمر و 62 سوره نمل و 65 سوره عنکبوت نشان می‌دهند که گاهی انسان با تمام توانایی‌هایش، ناتوان از هرگونه واکنشی در مقابل حوادث می‌باشد. ولی در همان زمان، در اعمال وجود و فطرت پاک خود، راهی برای تأمین احتیاجات خود می‌یابد. این راه حل قطع از اسباب مادی و وصل به مسبب الاسباب است که به صورت دعا تجلی می‌کند. به بیان قرآن هر انسانی در این حالت دعا می‌کند. این نکته در روایتی از امام صادق علیه السّلام نیز مورد اشاره قرار گرفته است. این روایت به فردی اشاره می‌کند که درون دریا فقط به تخته پاره‌ای آویزان است و دریا طوفانی است ولی او در همان حال امید به نجات دارد.[2]

پس دعا در یک نظر ابتدایی یکی از وسایلی است که خداوند برای تأمین خواسته‌های آدمی در اختیار او نهاده است. و به همین جهت در روایات آمده است که دعا می‌تواند قضای حتمی الهی را نیز تغییر دهد.[3] و درواقع دعا را برتر از سایر اموری که به کار تأمین خواسته‌ها می‌آیند قرار داده است. ولی این مرتبه برای دعا، مرتبه‌ای است نازل، چرا که دعا را در کنار سایر وسایل مادی و غیرمادی قرار می‌دهد. که البته پاسخ پرسش شما را روشن می‌کند. زیرا انسان در برخی موارد ناتوان می‌شود و یا این که موانعی پیدا می‌شوند و از رسیدن آدمی به اهدافش جلوگیری می‌کنند. که در این موارد، دعا نیروهای ناشناخته‌ الهی را به کمک انسان می‌آورد.

امّا، دعا در افقی بالاتر، معنای وسیع‌تری می‌یابد و تبدیل به جان‌مایه عبادت و به تعبیر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فی العباده می‌شود.[4] و نیز به فرمایش قرآن کریم، علت اصلی اعتنای پروردگار به بندگانش می‌شود که اگر دعا نباشد خدا به بندگانش اعتنا نخواهد کرد.[5] چرا چنین است؟

در روایات آمده است که حتی نمک غذای خود را از خدا بخواهید ویا اگر بند کفشتان هم پاره شد از خدا طلب کنید.[6] توجه به این روایات و روایاتی به این مضمون ما را به این نکته می‌رساند که نکته اصلی در دعا این است که بنده، در برابر خداوند، باری خود هیچ توانایی قایل نباشد. حتی به اندازه‌ای که خود را قادر به تأمین نمک غذا بداند. هر چند خداوند آسمان و زمین را در تسخیر آدمی قرار داده است.[7] ولی دعای بنده نشان می‌دهد که بنده همه توانایی‌های خود را از خدا می‌داند. و لذا هر چه دعای بنده کمتر باشد، بیانگر این است که او به این مقام نرسیده است وبه همین دلیل است در آیه 65 سوره عنکبوت خداوند دعای کشتی نشینان را خالص توصیف می‌کند، چرا که آنان هیچ دسترسی به جایی ندارند و برای خود و اسباب مادی هیچ تأثیری نمی‌بینند.

حال اگر انسان، در حال عادی زندگی و نه فقط در مشکلات و شداید،‌ به این نکته برسد که هیچ یک از اسباب عادی در مقابل خداوند، کارآیی ندارند. و تمام این امکانات مادی نیز به عنایت حق تعالی، ‌دارای اثر هستند، دعایش خالص و همیشگی می‌شود و در هر مسأله‌ای باز هم از خدا کمک می‌خواهد. هر چند هیچ گاه از تلاش فروگذار نمی‌کند. لذا امام باقر علیه السّلام می‌فرمایند: سزاوار است که مؤمن در زمان آسایش نیز همانند زمان گرفتاری دعا کند.[8]

امام صادق علیه السّلام نیز می‌فرمایند: کسی که دعا می‌کند، هیچ امیدی به جز خدا نداشته باشد و از همه انسان‌ها ناامید شود.[9]

پس دعا بروز فقر ذاتی انسان و تجلّی فطرت پرستش‌گر و خداجوی اوست و صرفاً امری قراردادی نیست که برای برآوردن حاجات او باشد. البته با رسیدن به این جایگاه معنوی، دعا باز هم وسیله‌ای است که آدمی را به مقامات بالاتر می‌رساند و نیازهای اصیل او را در مسیر تکامل برآورده می‌کند.

برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:

طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج 2، ص 30، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1372، چ پنجم و یا ترجمه المیزان، ج 2، ذیل آیه 186 سوره بقره.

امیرالمؤمنین علی علیه السّلام :

اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهی چشم‌ها دروغ می‌نمایاند، اما آن کس که از عقل نصیحت خواهد به او خیانت نمی‌کند.

(نهج‌البلاغه حکمت 281)

——————————————————————————–

[1] . مطهری، مرتضی، فطرت، انتشارات صدرا، تهران، 1380، چ 13، ص 84، و نیز جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قران، مرکز نشر اسراء، قم، 1379، ص 58 60.

[2] . صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، موسسه النشر الاسلامی، قم، 1418 ق، ص 4 5.

[3] . ری شهری، محمد، میزان الحکمه، دار الحدیث، بیروت، 1419، ج 2، ص 870.

[4] . همان، ص 868.

[5] . فرقان، 77؛ قل ما یعبوبکم ربی لولا دعاؤکم.

[6] . ری‌شهری، محمد، همان، ص 872.

[7] . لقمان، 20، الم تروا ان الله سخّرلکم ما فی السموات و ما فی الارض… و نیز سوره جاثیه، آیه 13.

[8] . ری شهری، همان، ص 871.

[9] . همان، ص 882.

 نظر دهید »

اثبات عقلانی ولایت حضرت علی (ع) در غدیر خم؟

29 تیر 1399 توسط راحله نيكدل


​اثبات عقلانی ولایت حضرت علی (ع) در غدیر خم؟

پاسخ:

اثبات عقلانی ولایت حضرت علی (ع) در غدیر خم؟

ابتدا باید دقت کنید که مسئله‌ی ولایت امیر المومنین در غدیر خم امری انتصابی از جانب حق تعالی می‌باشد و امر انتصاب نیز به وسیله‌ی (نقل) به دیگران ابلاغ و اطلاع‌رسانی می‌شود. لذا در مبحث اثبات ولایت حضرت در غدیر خم و یا مصدایق آن، اگر چه دلایل عقلی نیز وجود دارد،

اما این اصرار را نپذیرید که حتماً از طریق غیر نقلی به اثبات رسد. چرا که این ترفندی برای کم‌رنگ کردن نقش حدیث غدیرخم که مستند اهل تشیع و تسنن است می باشد.

به هر حال برای اثبات عقلانی ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام در غدیر خم توجه شما را به ماجرایی جالب دعوت می کنم که در آن به خوبی این امر اثبات شده است:

یکی از بزرگان می گوید: روزی یکی از دوستان سنی به دیدنم آمده بود . گفتگوی مفصلی درباره حقانیت اهل بیت داشتم از جمله به خطبه ی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در غدیر خم استناد کردم .

ایشان می گفت : مولا در این حدیث به معنای دوست آمده است .

نهایتا هر چه دلیل آوردم قبول نکرد . خداحافظی کرد و به سمت بلوچستان حرکت کرد .

یک ساعت از رفتنش گذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم : کار خیلی مهمی با شما دارم باید برگردی!!!

گفت : من باید بروم ؛ وقت ندارم برگردم ؛ خانواده ام منتظرم هستند چه کارم داری ؟ در تلفن بگو!!

گفتم : کار مهمی دارم ؛ تلفنی نمی توانم بگویم باید خودت اینجا باشی . خیلی اصرار کردم و به زور برگشت .

وقتی به من رسید گفت : چه کار مهمی داری که من را از این همه راه برگرداندی ؟

گفتم : می خواستم بهت بگم : دوستت دارم .

گفت : همین !!!

گفتم : بله . همین را خواستم به شما بگویم .

دوستم ناراحت شد و گفت : خانواده ام منتظرم بودند و باید می رفتم این همه راه من را برگرداندی که بگویی دوستت دارم !! اذیت می کنی ؟

گفتم : سوال من همین جا است چطور وقتی شما با عجله به سمت خانواده ی منتظرتان می روید ، و شما را از راهتان که می روید بر می گردانم تا به شما بگویم دوستت دارم ؛ ناراحت می شوی و در عقل من شک می کنی !! ولی وقتی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) دهها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده ی خود که آماده ی استقبال از آنها بودند ، می رفتند سه روز در زیر آفتاب سوزان ، معطل کردند که فقط بگوند : هر کس من را دوست دارد علی (علیه‌السلام) را دوست بدارد . این کار پیامبر (صلی الله علیه و آله) عاقلانه بود ! آیا این اقدام پیامبر (صلی الله علیه و آله) ناراحتی مسلمانان را در پی نمی داشت ؟؟ آیا آنها در عقل چنین پیامبری شک نمی کردند ؟

با این کاری که کردم دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داری زده است و اقرار کرد که پیامبر در جریان غدیر خم ، نکته ی مهمتری می خواست بیان کند و الا بیان دوستی علی (علیه‌السلام) نیازی نبود مسلمانان را از راهشان برگردانند .

 نظر دهید »

آیا در قرآن به جریان غدیر خم اشاره شده است؟

29 تیر 1399 توسط راحله نيكدل


​آیا در قرآن به جریان غدیر خم اشاره شده است؟

پاسخ:

منبع عقاید اسلامی تنها قران کریم نیست بلکه سنت رسول الله (ص) نیز به عنوان عِدل قرآن معتبر و مبین آیات قران کریم است.

چه اینکه از شما سوال می شود آیا در قران آمده که در شبانه روز باید پنج نوبت نماز واجب خوانده شود ؟

در حالی که درقران کریم فقط سخن از وجوب نماز است ونه تعداد ویا مقدار رکعات آن.

حال باید گفت :

نه تنها شیعه بلکه اکثر دانشمندان اهل سنت جریان و حدیث غدیر را در کتاب های خود با صراحت بیان کرده‌اند، که به بعضی از آنها اشاره می شود :

حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب ما نزل من القرآن فی علی (به نقل از خصائص ،صفحه 29).

و ابوالحسن واحدی نیشابوری در اسباب النزول ،صفحه 150.

و حافظ ابوسعید سجستانی در کتاب الولایه ( به نقل از کتاب طرائف).

و ابن عساکر شافعی ( بنا به نقل درالمنثور ،جلد 2 ،صفحه 298).

و فخر رازی در تفسیر کبیر خود ،جلد 3 ،صفحه 636.

و ابواسحاق حموینی در فرائد السمطین.

و ابن صباغ مالکی در فصول المهمة ،صفحه 27.

و جلال الدین سیوطی در درالمنثور ،جلد 2 ،صفحه 298.

و قاضی شوکانی در فتح القدیر ،جلد سوم ،ص 57.

و شهاب الدین آلوسی شافعی در روح المعانی ،جلد 6 ،صفحه 172.

و شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة ،صفحه 120.

و بدر الدین حنفی در عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری ،جلد 8، صفه 584.

و شیخ محمد عبده مصری در تفسیر المنار ،جلد 6 ،صفحه 463.

به طور کلی جریان غدیر هم در منابع اهل سنت وهم شیعه چنین آمده است:

در سال دهم هجری در روز هیجدهم ذی‌حجه رسول خدا (ص) در محل غدیرخم به کاروانیان دستور توقف داد. فرمود تا پیش رفتگان را فراخوانده و منتظر بمانند تا واپس ماندگان نیز از راه برسند .آن گاه فرمان داد تا آن جمعیت بسیار- که در باره تعداد آن اختلاف است- جمع شوند .

حضرت بعد از ادای نماز ظهور به سخنرانی پرداخت. در آغاز حمد و ثنای خدا به جای آورد و در پند و نصیحت و ذکر و موعظه همگان پر داخت. در آن روز حضرت بیش از یک ساعت از فضایل علی(ع) سخن گفت و دست علی(ع) را گرفت و بلند کرد تا آن جا که همه مردم سپیدی زیر بغل آن حضرت را دیدند. سپس فرمود:

(من کنت مولاه فهذا علی مولاه)، هر کس که من مولی و سرپرست او هستم ،پس علی هم مولی و سرپرست او است.

بعد از آن در حق حضرت علی(ع) دعا کرد: (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله)، خدایا دوست بدار کسی را که علی را دوست می‌دارد . دشمن باش با دشمنان علی. یاری کن کسی را که یار و یاور علی است . واگذار کسی که علی را واگذارد.

همه حاضران آمین گفتند.

بیشتر اندیشمندان اهل سنت قبول دارند که حدیث (مَن کنتُ مولاه فهذا علی مولاه)(1) مربوط به امام علی(ع) است. علامه امینی اسامی تعداد زیادی از محدثان اهل سنت را آورده است که این حدیث را ذکر کرده و آن را مربوط به امام علی(ع) دانسته اند.(2)

برخی از مفسران اهل سنت در هنگام تفسیر آیه 67 مائده (یا ایّها الرّسول بَلِّغ ما أنزل إلیک…) یادآورد شده اند که شأن نزول آن امام علی(ع) بوده و حدیث (من کنت مولاه…) در جریان غدیر بیان شده است. سیوطی در الدرالمنثور،(3) ابوالحسن واحدی نیشابوری،(4) حافظ حکانی،(5) شهاب الدین آلوسی،(6) ابن صباغ مالکی(7)، قاضی شوکانی(8) و … تصریح کرده اند که این آیه و حدیث مذکور مربوط به حضرت علی(ع) است. از این جهت برخی از دانشمندان اهل سنت با شیعیان اختلاف ندارند. اختلاف آنان در معنای ولایت و پیام حدیث (من کنت مولاه…) ظهور می کند.

شیعیان باور دارند که ماهیت حادثه غدیر و سخنان پیامبر(ص) نصی صریح و قاطع بر امامت و پیشوایی حضرت علی(ع) است. قراین و شواهد به گونه ای است که هرگز نمی توان آن را تنها به دوستی و محبت تفسیر کرد.

شیعیان دلائل متعددی بر امامت علی(ع) بیان کرده اند که به برخی از آن ها اشاره می شود:

1 لغت شناسان لفظ (ولی) را به معنای سرپرستی، عهده داری امور، چیرگی و رهبری معنا کرده اند. راغب اصفهانی می نویسد: ولایت یعنی یاری کردن، زمامداری و حقیقت آن سرپرستی است.(9)

ابن اثیر می نویسد: (ولیّ یعنی یاور، و هر کس امری را بر عهده گیرد) سپس می افزاید: (از همین قبیل است حدیث (من کنت مولاه فعلیٌ مولاه) و سخن عمر که به علی(ع) گفت: (تو مولای هر مؤمن شدی) یعنی ولیّ مؤمنان گشتی.(10)

صاحب صحاح اللغه(11) و مقایس اللغه نیز (ولیّ) را به معنای سرپرستی دانسته اند.(12) بر این اساس نگرش اندیشمندان اهل سنت (که ولایت را تنها به معنای دوستی معنا کرده اند) قابل قبول نیست.

2 اگر معنای (ولیّ) به معنای دوست و دوستی باشد، عاقلانه نیست که پیامبر اسلام(ص) بیش از یکصد هزار نفر را در هوای گرم و در وسط بیابان های خشک و سوزان متوقف سازد تا به مردم بگوید: (هر که من دوست او هستم، علی هم دوست او است و او را دوست بدارد)، زیرا دوستی مسلمانان با یکدیگر یکی از بدیهی ترین مسایل اسلامی است که از آغاز اسلام وجود داشته و بارها پیامبر(ص) مردم را به دوستی امام علی(ع) فرا خوانده بود.(13)

3 خطاب تند و قاطع خداوند بیانگر آن است که حادثه غدیر صرفاً اعلام دوستی علی(ع) نبوده است. مسئله آن قدر اهمیت داشت که خداوند خطاب به پیامبرش وحی می کند که اگر آن را ابلاغ نکنی، رسالت الهی را انجام نداده ای! خداوند فرمود:

(… و إنْ لم تفعل فما بلغت رسالته)

4 خداوند در آیه 67 مائده به پیامبرش دلداری می دهد: (والله یعصمک من النّاس؛ خداوند تو را از خطرات احتمالی مردم نگاه می دارد).(14) آیا این مسئله نشان نمی دهد که مأموریت، مسئله مهمی بوده است که پیامبر(ص) بیم آن داشته برخی بر اثر هواهای نفسانی به مقابله برخاسته و توطئه کنند؟

آنچه که موجب خطر برای پیامبر(ص) به حساب می آمد، طرح ولایت و رهبری امام علی(ع) بود، نه دوستی حضرت ، مضافاً بر این که بارها پیامبر از محبت امام علی(ع) سخن گفته بود و بیان آن، چالش های جدی را در پی نداشت.

5 بعد از آن که پیامبر(ص) علی(ع) را به عنوان رهبر تعیین کرد، مردم با علی بیعت کردند. ابوبکر و عمر نیز به علی تبریک گفته، با حضرت بیعت کردند و گفتند: مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدی.(15)

همه حاضران، از خطابه پیامبر مسئله (امامت) علی(ع) را فهمیدند، از این رو با او بیعت کرده و برخی از آنان در ستایش علی شعر سرودند. حسان بن ثابت انصاری از پیامبر(ص) اجازه گرفت و اشعار زیبا سرود:

قم یا علی فإنّنی رضیتُک من بعدی اماماً و هادیاً

؛ای علی، برخیز، خرسندم که تو امام و هادی بعد از من باشی.(16)

6) بعد از آن که پیامبر(ص) علی (ع) را به عنوان زمامدار معرفی کرد، این آیه نازل شد:

(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً)؛(17) امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم). بعد از نزول آیه پیامبر فرمود:

(خداوند بزرگ است؛ همان خدایی که آیین خود را کامل و نعمت خود را بر ما تمام کرد و از نبوّت و رسالت من و ولایت علی پس از من راضی و خشنود گشت).(18) به رغم آن که محبت علی(ع) جایگاه بلند دارد و یکی از نشانه های ایمان است؛ لیکن آیه دلالت ندارد که مسئله بالاتر از محبت است. آیا فقط با دوستی حضرت علی(ع) (نه رهبری او) دین کامل شد و خداوند اسلام را پسندید؟

اگر مسئله فقط محبّت بود، در این باره قبلاً آیه نازل شده و از این جهت نقصی در دین نبود، زیرا آیه (قل لا أسئلکم علیه اجراً إلاّ المودة فی القربی)(19) قبلاً نازل گشته بود. بر این اساس آیه اکمال دین پیام دیگری دارد.

با توجه به دلایل فوق جانشینی بلافصل علی(ع) قطعی است و عدم قبولی ولایت امام علی(ع) به عنوان جانشین بلافصل پیامبر ریشه در عوامل دیگر دارد.

یکی از عوامل مهم در مخالفت با ولایت امام علی(ع) دنیاگرایی و حُبّ ریاست بود. آنانی که سقیفه را تشکیل دادند و سفارش پیامبر را نادیده گرفتند، بر آن بودند که خود به قدرت برسند. بنیانگذاران سقیفه می دانستند که علی(ع) لایق ترین فرد برای رهبری جهان اسلام است، ولی آنان با انحراف امامت و خلافت، زمینه مخالفت های عقیدتی و سیاسی بعد از خود را فراهم کردند.

شکل گیری سقیفه موجب شد که در حوزه اندیشه سیاسی این نگرش به وجود آید که پیامبر(ص) امر امامت را به مردم وا گذار کرده و کسی را بعد از خود به عنوان جانشین منصوب ننموده است. برخی از اندیشمندان اهل سنت آگاهانه و یا ناآگاهانه عملکرد بنیانگذاران سقیفه را معیار قرار داده و در صدد برآمدند حدیث (من کنت مولاه…) را توجیه کنند.

البته برخی از عالمان سنت بر اساس تعصبان مذهبی به مخالفت رهبری علی(ع) برخاسته و حدیث غدیر را توجیه کرده اند. عده ای نیز با انگیزه های دیگر، ولایت امام علی(ع) را قبول نکردند که باید در جای دیگر بدان پرداخته شود.

بر این اساس مخالفت اهل سنت با امام علی(ع) ریشه و مبنای علمی نداشته و بلکه بر اساس دنیاگرایی و تعصبات مذهبی …. بوده است.

پی نوشت ها:

1. تفسیر نمونه، ج 5، ص 11 به بعد.

2. علامه امینی، ج 1، ص 196 209.

3. الدرالمنثور، ج 2، ص 636.

4. اسباب النزول، ص 150.

5. شواهد التنزیل، ج 1، ص 188.

6. روح المعانی، ج 6، ص 172.

7. فصول المهمه، ص27.

8. فتح الغدیر، ج 3، ص 57.

9. المفردات، ص 570.

10. النهایه، ج 5، ص 227.

11. الصحاح فی لغه العرب، ج 6، ص 2528.

12. معجم مقایس اللغه، ج 6، ص 141.

13. تفسیر نمونه، ج 5، ص 16.

14. فروغ ولایت، ص 135.

15. تفسیر نمونه، ج 5، ص 12.

16. همان.

 نظر دهید »

آیا خواندن و شنیدن دعا از ثواب و پاداش برابری برخوردار است؟

29 تیر 1399 توسط راحله نيكدل


آیا تفاوتی بین خواندن دعا و شنیدن دعا وجود دارد؟ به عنوان مثال اگر این جانب یک دعایی را بر فرض دعای عهد به مدت چهل روز بخوانم، حال اگر به جای خواندن این دعا در طول این مدت آن را بشنوم (مثلاً از طریق یک دستگاه پخش همانند صوت) آیا همان تأثیری را (به لحاظ ثواب معنوی) دارد که آن را خوانده ام؟اگر شخصی که در حال خواندن دعای کمیل می باشد و این جانب به خواندن وی گوش فرا دهم و خود آن دعا را نخوانم در آن صورت آیا همان اثر روحانی و معنوی و اجر و پاداشی را به دست می آورم که شخص خواننده دعا (و یا آن که خودم آن را خوانده باشم) کسب خواهد کرد؟

پاسخ اجمالی:

خداوند به هر آنچه در اعماق قلب بندگان خود می گذرد، آگاه است، اما با این وجود، بر زبان آوردن دعاها و خواسته های آنان را به عنوان موضوعی اعلام می نماید که مورد پسند پروردگار بوده و پاداش فراوانی را به دنبال خواهد داشت. بر این اساس، سزاوار است که به دلیل راحت طلبی، شنیدن دعا را جایگزین خواندن آن نکرد. البته، اگر موانعی وجود داشته باشد که خواندن دعا را ناممکن و یا مشکل نماید و حتی در حالت عادی، شنیدن دعا نیز اگر با توجه و خشوع انجام شود، می تواند انسان را به خدای خود نزدیک نموده و ثواب بزرگی را برای او به دنبال داشته باشد، هر چند که نمی توان برای افرادی که توانایی تکلم دارند، پاداش شنیدن را برابر با پاداش خواندن دانست

پاسخ تفصیلی:

واژه‌(دعا) به معنای خواندن و حاجت خواستن و استمداد است و گاهی مطلق خواندن از آن منظور است. دعا در اصطلاح، (خواستن حاجت از خدای متعال) است. [1]

دعا از بهترین عبادت ها است؛ زیرا عبادت به معنای نهایت فروتنی و اظهار بندگی است که همین معنا نیز در دعا تحقق دارد. در قرآن و احادیث هم دعا به عنوان عبادت به شمار رفته است؛ قرآن کریم می فرماید: “پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا اجابت کنم، کسانی که از عبادت من تکبر می کنند به زودی با ذلت داخل دوزخ خواهند شد". [2] در این آیه شریفه، ترک دعا به عنوان استکبار و خودخواهی محسوب شده است.

حضرت امام صادق (ع) فرمود: “دعا کنید؛ زیرا چیزی نمی یابید که به مقدار دعا شما را به خدا نزدیک گرداند. در امور جزئی نیز به خدا پناه ببرید؛ زیرا امور کوچک نیز به دست همان کسی است که کارهای بزرگ در اختیار او است". [3]

بنابراین، دعا عبادت است که اگر با قصد قربت انجام گیرد موجب تقرب به خدا و پاداش اخروی می شود و به دلایل زیر شایسته است که هر انسانی خودش دعا را بخواند تا ثواب بهتری از دعای مورد نظر ببرد و نباید در حالت عادی، به شنیدن دعا بسنده نمود:

1. مشتقاتی که از ریشه “دَعَوَ” گرفته می شوند، معمولا به مواردی منصرف اند که تکلمی نیز وجود داشته باشد، هر چند در قرآن، در ارتباط با برخی ارتباطات بدون تکلم نیز از این ریشه، استفاده شده است. [4]

2. اگر ثواب و اثری در روایات برای دعایی در نظر گرفته شده، برای خواندن از طرف دعا کننده است؛ زیرا خدای متعال دوست دارد صدا و درخواست بنده خود را بشنود، چنانچه پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید: “از فضل خداوند درخواست کنید که او درخواست بنده را دوست دارد". [5]

امام صادق (ع) نیز در این زمینه می فرمایند: “که خداوند آنچه در قلب بنده اش وجود دارد را می داند، اما دوست دارد که نیازهای بندگان به پیشگاه او عرضه شود". [6]

3. اگر این طور بود که هرکسی بدون این که دعایی را بخواند و با خدای خود به زبان خود راز و نیاز کند، فقط دعایی را که دیگری می خواند بشنود، پس چرا این همه ثواب و فضیلت در باره دعا و مناجات با خدا قرار داده شده است و یا در قرآن کریم دعا به عنوان عبادت شمرده شده است؟! آیا شنیدن فقط راحت طلبی نیست؟!

4. بنده ای که به دعا موفق می شود، صرف نظر از اجابت، به هدف دعا، که همانا سخن گفتن با پروردگار است، دست یافته و اوج مقام بندگی را درک کرده است و کسی هم که بندگی خدا را کند، خدای متعال به او توجه می کند؛ چنانچه خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: “بگو: اگر دعایتان نبود پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نداشت". [7] در این آیه شریفه، دعا ملاک ارزش انسان و میزان توجه پروردگار قرار داده شده است. پس هر بنده ای باید خود لب به سخن با آفریدگار خود بگشاید و آنچه را که در دل دارد با سخنان خود اظهار کند.

5. یکی از کیفیات دعا خواندن، گریه و زاری به درگاه خدا است، که از بلندی روح و کمال انسان حکایت می کند. به همین دلیل خداوند متعال زاری و تضرع بندگان خویش را دوست دارد. البته حالات افراد هم می تواند فرق کند؛ یعنی ممکن است کسی با شنیدن دعا گریه و زاری نماید، ولی آنچه که شارع مقدس می خواهد و این همه شرایط و احکام و ثواب برای دعا قرار داده شده است، آیا عقلاً از شارع حکیم برمی آید که فقط برای شنونده باشد؟

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: “نگامی که خداوند تعالی بنده ای را دوست داشته باشد، او را گرفتار می کند تا صدای زاری وی را بشنود". [8] در این روایت، هم آنچه که در دعا مهم است گریه و زاری و مناجات خود شخص است که اثر دارد.

بنابراین، در حالت عادی سزاوار است که افراد، خواسته های خود را بر زبان آورند و به شنیدن آن بسنده ننمایند. البته نکات دیگری هم در این زمینه وجود دارد، از جمله این که:

1. دعای جمعی در روایات سفارش شده است و سریع تر از دعای فردی به اجابت می رسد؛ ولی در دعای دسته جمعی هم باید دعا را همه بخوانند و اگر کسی سواد خواندن دعا را ندارد او حسابش جدا است و مراتبی از ثواب دعا را می برد؛ زیرا همین که به هر زبانی با خدا مناجات می کند و یا می شنود، دارای ثواب است.

2. خشوع در برابر خداوند و نرمی دل، خود امر پسندیده ای است که حتی بدون خواندن و یا شنیدن دعا نیز دارای ثواب و پاداش است. بنابراین، اگر با شنیدن دعایی به این حالت دست یافتید، به ثواب بزرگی دست خواهید یافت، حتی اگر ثواب وعده داده شده در آن دعا نباشد.

3. استثنائاتی نیز در این زمینه وجود دارد؛ مانند افرادی که اساسا قادر به تکلم نبوده و یا در موقعیتی قرار دارند چون رانندگی و … تنها قدرت شنیدن دعا را دارند.

در چنین موقعیت هایی نباید شنیدن دعا را به بهانه نداشتن ثواب ترک نمود و باید مطمئن بود که خداوند، پاداش مناسبی برای او در نظر خواهد گرفت.

نتیجه: این که اگر شخصی بخواهد به ثواب خاصی از یک دعا برسد، و عذری هم نداشته باشد باید لب به سخن بگشاید و خود با خدای متعال راز و نیاز کند تا به ثواب کامل آن برسد، اما هر نوع ارتباط معنوی با خداوند، از جمله شنیدن دعا دارای ارزش جداگانه ای است که در مراحل بعد می تواند مورد استفاده قرار گیرد.

پی نوشتها:

[1]. نمایه شماره islamquest.net/fa/archive/question/983.

[2]. غافر، 60.

[3]. کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ج 2، ص 467، ح 6، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ه ش.

[4]. فاطر، 6، “إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعیر".

[5]. سیوطی، جلال الدین، الدرّ المنثور، ج 2، ص 149، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404 ه ق.

[6]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 90، ص 296، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ه ق.

[7]. فرقان، 77.

 نظر دهید »

اولین مخاف غدیر چگونه عذاب شد؟

29 تیر 1399 توسط راحله نيكدل

​
اولین مخاف غدیر چگونه عذاب شد؟

پاسخ:

پاسخ از حجت الاسلام محمد دشتی(ره):

حارث بن نعمان فهری که اولین مخاف غدیر بود، خود تقاضای عذاب کرد و آن قدر مغرور بود که می پنداشت که قدرتی وجود ندارد تا او را کیفر دهد. وقتی رسول خدا(ص) به او فرمود اعلام ولایت امیرالمؤمنین (ع) و فرمان بیعت عمومی به دستور خدا انجام گرفت و من وظیفه ای جز ابلاغ و اجرای آن نداشتیم .

نعمان پس از شنیدن این جواب ، خشمناک شده سر به آسمان بلند کرد و گفت : (خدایا اگر آنچه را که محمد درباره علی می گوید از طرف تو است ، و به امر توست ، سنگی از آسمانی بر من فرود آید و مرا عذاب کند) هنوز سخنان حارث بن نعمان به پایان نرسیده بود که از آسمان سنگی بر او فرود آمد و او را به هلاکت رساند که آیات 1 و 2 سوره معراج نازل شد.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

محبت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • توبه
  • نماز
  • امام زمان عج الله تعالی
  • چگونه یک نماز خوب
  • محبت
  • آخرت
  • پیامبر
  • دین و فضای مجازی
  • خلقت
  • شهادت
  • دعا
  • مبلغ غدیر باشیم
  • ازدواج
  • صلوات

Random photo

#چرا شهید دوست دارد به دنیا برگردد؟

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس